در این مقاله قصد دارم با شما دوستانم درباره باور صحبت کنم. قرار است با یک مثال ساده بحث باور را باز کنم تا به ما کمک کند قانون مهمی را که میگوید: ” نتایج زندگیمان را باورهای ما خلق می کند” بهتر بتوانیم درک کنیم. با سایت انسان توحیدی همراه شوید.
بیائید بدن انسان را شبیه کارخانهای در نظر بگیریم که ورودی آن یا همان مواد اولیهاش، ورودی های ذهن ما هستند. یعنی همه آنچه که میبینیم، میشنویم و یا حتی خاطراتی که مرور میکنیم یا به عبارت دیگر تکرار میکنیم.
خروجی کارخانه هم فرکانسهای تولیدی ما هستند. در ورودیِ کارخانه ذهن همه ما یک فیلتر قرار دارد که تمام اتفاقات، شرایط و آنچه دیده و شنیدهایم را تفکیک(فیلتر) میکند و تنها آنچه را که از فیلتر عبور می کند میتواند وارد کارخانه شود!
مثلا بارها شده است که در یک مهمانی شلوغ وقتی کسی اسم ما را صدا میکند، در بین تمامی آن سر و صدا و شلوغی توجهمان فقط به صحبتهای آن فرد معطوف میشود و انگار بقیه سر و صدا ها را نمیشنویم. این یعنی ذهن ما بقیه سر و صدا ها را فیلتر میکند.
محصول و خروجی کارخانه همان امواج تولید شده توسط ذهن ما هستند که دیده نمیشوند، اما اثر آنها توسط سیستم احساسات درک میشود. کیفیت محصول کارخانه ارتباط مستقیم دارد با مواد اولیه (یا همان ورودیهای ذهن) که وارد کارخانه میشود.
اگر احساس ما خوب باشد، ذهن متوجه میشود که محصول کارخانه مطابق با خواسته و اهدافش و در راستای آن هدف بوده است.
سؤال: آیا مدیر کارخانه بابت محصول خوبش پاداش میگیرد؟
پاسخ: بله وقتی فرکانس خوبی تولید میکند و احساس خوبی دارد آنوقت اتفاقات و شرایطی از همان جنس را به زندگیاش دعوت میکند
به عنوان مثال: من به یک مدل ماشین خاص علاقه زیادی دارم(احساس خوب). ذهن من به فیلترکننده ذهن که در ورودی کارخانه قرار دارد اعلام می کند فقط اخبار، تصاویر و سایر مواردی که درباره آن ماشین خاص وجود دارد وارد ذهنم شود و نتیجه باور کردنی نیست! من هر بار بیرون میروم از بین آن همه ماشین فقط آن ماشین خاص را شناسایی میکنم!
نقش باور در زندگی ما چیست؟
اکنون باید به یک سؤال مهم جواب بدهیم: نقش باورها در زندگی ما چیست؟
پاسخ: باورها همان معیار و خط کش اندازه گیری در ورودی ذهن ما هستند. بطور مثال کارخانه تولید کبریت، فقط به چوبهایی که اندازه آنها سه سانتیمتر هستند اجازه ورود میدهد و چوب زیر سه سانت سوزانده میشود و نمیتواند وارد کارخانه شود. چوبهای بالای سه سانتیمتر هم توسط اره قطع میشوند.
درست شبیه ذهن ما که معیار و خط کش ذهن، براساس تجربیات قبلی زندگیمان و بر اساس دیده ها و شنیده هایمان تنظیم شده است.
بهتر است اینطور توضیح دهم که مدیر کارخانه، یک سیستم برداشت ذهنی یا یک مترجم ذهنی و یا نوعی فیلتر ذهنی دارد که از هر اتفاق آنچه که فقط خودش میخواهد را برداشت میکند!
فرض کنید من احساس قربانی شدن دارم. این یعنی هر اتفاقی که بیفتد، هر آدمی که وارد زندگی من بشود، هر حرفی بشنوم توسط این مترجم ترجمه و تفسیر شده و بعد وارد ذهنم میشود و من همان برداشت احساس قربانی شدن را از آن اتفاق میکنم.
بارها شده است در یک جمع دوستانه، شخصی حرفی میزند. یکی از آن حرف ناراحت نمیشود. اما دیگری ممکن است از گفته آن شخص ناراحت و یا حتی عصبانی شود. این همان مترجم ذهنی ماست.
ما در بیشتر اوقات، تصورات و وقایع گذشته زندگیمان را بر مبنای برداشت مترجم ذهنی نُشخوار میکنیم و بعد بعنوان ورودی دوباره وارد ذهنمان میکنیم که نتیجه آن احساس بی ارزشی، احساس خشم، ضعف و حقارت است.
و طبق قانون بلافاصله اتفاقاتی در زندگیمان رخ میدهد که این احساسات در ما تشدید میشود. در کارخانه قسمتی هم بعنوان مستندسازی وجود دارد که در حافظه کارخانه تمام خاطرات و اتفاقات ضبط میشود و گاهی آنها را یادآوری و تکرار میکند. در واقع بجای اینکه واقعه رخ داده شده را مرور کند، آن اتفاق را همانگونه که خودش میخواهد تفسیر و ترجمه میکند.
اگر کارخانه بخواهد محصول بهتر، با کیفیت تر و متفاوت تری نسبت به گذشته تولید کند باید هم ورودی را کنترل کند و هم خطکش و معیارش را تغییر دهد.
مثلا اگر همان کارخانه کبریت سازی بخواهد کبریتهایی پنج سانتیمتری تولید کند باید باورهایش را ارتقا بدهد و خط کش استاندارد ورودی بایستی تغییر کند. درست مثل آنچه که در ذهن ما رخ میدهد. اگر ما هم بخواهیم دستاوردهای متفاوتی بدست بیاوریم راهی نداریم جز اینکه باورهایمان را تغییر دهیم.
خلاصه کلام اینکه بدن همه ما مثل یک کارخانهی تولید فرکانس یا افکار است. ورودی کارخانه همان ورودی های ذهنمان است که توسط یک فیلتر قوی کنترل میشود. معیار و خط کش آن هم باورهای ماست.
کیفیت خروجی کارخانه توسط احساسات ما سنجیده میشود. یعنی اگر احساس خوبی داشته باشیم یعنی فرکانس مناسبی تولید کرده ایم و بالعکس. قطعا جنس ورودی های ذهن ما در کیفیت محصول خروجی تاثیر بسیار زیادی خواهد داشت.
جهان خداوند شبیه آینه عمل میکند، یعنی امواج، فرکانسها و افکار تولید شده ما را دریافت میکند و بدون دلسوزی و دلرحمی به فرکانس ما واکنش نشان میدهد و دقیقا به هر فرد به اندازه باورهایش(همان خط کش و معیار ذهن) یا به عبارت دیگر به اندازه لیاقتش نعمت میدهد.
پس دقیقا تمام اتفاقات، شرایط و آدمهایی که وارد زندگی ما میشوند را خودمان به زندگیمان دعوت کرده ایم. چگونه؟ با ارسال فرکانسهایی از همان جنس.
معنای تقوا چیست؟
باید مراقب باشیم! زیرا ما هر لحظه در حال ارسال ورودیهایی به کارخانهی ذهنمان هستیم. باید هر لحظه تقوا داشته باشیم. منظور از تقوا چیست؟ یعنی باید هر لحظه سعی کنیم ورودیهایی مطابق و هم جهت با خواسته هایمان به ذهنمان بدهیم تا طبق قانون، نتیجهی همان ورودی را که احساس خوب است به ما داده شود و باز طبق قانونی که میگوید احساس خوب = اتفاقات خوب، اتفاقات خوب وارد زندگی ما شود.
قانون بدون تغییر خداوند میگوید: قرار است تنها تا زمانی که فرکانسهای مناسبی به جهان میفرستیم جوابهای مناسبی دریافت کنیم.
افراد زیادی را در اطرافمان میبینیم که در تمام طول روز در حال گشت و گذار در شبکههای اجتماعی و دیدن فیلمها و سریالهای تضعیفکننده هستند و مغز خود را پُر میکنند از باورهای نامناسب و بعد هم تعجب میکنند چرا هر روز اوضاعشان بدتر میشود!
اما اگر با تقوا باشیم و به هر ورودی اجازه ورود به کارخانهی ذهنمان را ندهیم. وقتی نتایج وارد زندگیمان شود. آن زمان با خودمان میگوییم:
- ارزشش را داشت که تمام مدت روی باورهایم کار کردم.
- ارزشش را داشت که این همه کتابهای انگیزه بخش و قدرتمندکننده خواندم.
- ارزشش را داشت که با بسیاری از دوستان و آشنایانم قطع رابطه کردم.
- ارزشش را داشت که هر روز در دفتر سپاسگزاریام به خاطر کوچکترین اتفاقات، از خدای بزرگم تشکر کردم
- ارزشش را داشت تا یک انسان دیگر شوم.
مرور قوانین بدون تغییر خداوند به کمک آیات قرآن یکی از بهترین ورودیهایی است که میتوانیم به ذهنمان بدهیم. شما میتوانید از اینجا بیش از 200 آیه گرافی را دانلود کنید و در طول روز با مرور این آیه گرافیها، قوانین را مرور کنید و این تکرار کردن، ذهن شما را دوباره برنامه ریزی میکند.
امیر طبسی _ انسان توحیدی