سلام به همه همراهان سایت انسان توحیدی. در این مقاله قصد دارم موضوع باور و باورسازی را بر اساس اصول برنامه نویسی توضیح دهم. اگر علاقهمند به مباحث برنامه نویسی هستید، مطالعه این مقاله به شما کمک میکند تا موضوع باورسازی را به راحتی درک کنید. تا انتها با من همراه باشید.
قانون اصلی جهان هستی میگوید: ما با افکارمان زندگیمان را آنگونه که میخواهیم، خلق میکنیم. این جمله یعنی قوانین خداوند، مشیّت خداوند یا همان سُنتهای الهی تحت هیچ شرایطی، به دست هیچ کسی یا هیچ دولتی از ازل تا ابد تغییر نکرده و نخواهد کرد.
پس تنها و تنها لازم است که با درک درست قانون یا همان سُنتهای الهی، باور هایی متناسب با خواستههایمان بسازیم تا به آن خواستهها برسیم.
هرگز اتفاق نخواهد افتاد که روزی ما از یک بلندی بپریم و به سمت زمین سقوط نکنیم. چون جاذبه یک قانون است! خلق اتفاقات (چه خواسته و چه ناخواستهی ) زندگیمان، به کمک افکارمان هم یک قانون است.
باور یعنی چه؟ یعنی ما برای خلق اتفاقات پایدار نیاز داریم این افکار را بارها و بارها تکرار کنیم تا باور ها ایجاد شوند.
باورها فرستندهی فرکانس های غالب ما به جهان هستی می باشند. جهان، فرکانس ها را دریافت میکند و اتفاقات، شرایط و آدم هایی همجنس با همان فرکانس را در آینده زندگیمان قرار میدهد.
اکنون بیایید از نگاه برنامه نویسی، موضوع باورها را مورد بررسی قرار دهیم. برنامه نویسی یعنی اینکه بتوانیم افکارمان را دقیق و درست به سیستم انتقال دهیم و برنامههایی تولید کنیم که خیلی بهتر، سریعتر و دقیقتر از انسان ها کارها را انجام دهند.
در واقع یک بار کدنویسی میکنیم و سیستم تا ابد با آن کدی که به عنوان برنامه به آن دادهایم کار میکند. برای سیستم هیچ تفاوتی نمیکند، کار سنگینی باشد یا سبکی. کدها را میگیرد و اجرا میکند.
تنها تفاوتی که ذهن ما با برنامه ی برنامه نویسی شده دارد، این است که برنامه یک بار دستور میگیرد و تمام، تا کد را تغییر ندهیم، خروجی برنامه یا همان نتیجه هم ثابت است.

کدنویسی ذهن
ولی برای ذهن لازم است هر بار کدهای بهتری بدهیم تا خروجی هم به همان نسبت بهتر شود. نکته مهم دیگر این است که با یک بار کد دادن به ذهنمان هیچ اتفاقی برای ذهن نخواهد افتاد، بلکه باید بارها و بارها این کد در ذهن ما اجرا شود تا نهادینه شود و منجر به ظهور خروجی و نتیجه شود.
پس کار کردن روی یک برنامهی خاصِ سیستمی بالاخره تمام میشود و بعد میتوانیم بارها و بارها از آن برنامه استفاده کنیم، ولی کار کردن روی باورهایمان هرگز به پایان نمیرسد و باید هر بار تکرار و البته بهینه سازی هم بشود.
با در نظر گرفتن این تفاوتهای مهم، میتوان شباهتهای زیادی هم پیدا کرد!
✔ برای خلق یک برنامه، یکی دو خط کد کافی نیست، بلکه باید مجموعه ای از کدها را بنویسیم. همانطور که باورهای کوچک ما به یکدیگر متصل میشوند و نتیجه را خلق میکند. برای خلق نتیجهی بزرگ لازم است مجموعه ای از باورهای خوب ایجاد شوند.
تغییر یک خط کد از هزاران کد برنامه، نتیجه و خروجی کوچکی هم به همراه خود دارد. در موضوع باورها نیز، دقیقا به همین شکل است. نشانه های کوچکی که از خلق خواستههایمان میبینیم، همان تغییرات کوچک باورهایمان هستند.
✔ در برنامه نویسی قوانینی برای نوشتن کد وجود دارد و کدی که خارج از چارچوب این قوانین نوشته شود (حتی اگر یک کد کوچک باشد) باعث میشود برنامه اجرا نشود.
اگر میخواهیم نتیجه بگیریم، باید کدهایی که به سیستم ذهن میدهیم اولا طبق قوانین زبان برنامه نویسی خداوند باشد تا منجر به خروجی شود و دوم اینکه باید کدهایی که به سیستم ذهن میدهیم مطابق با خواسته هایمان باشد.
✔ در برنامه نویسی الگوریتم های مختلفی وجود دارد و هر کدام از این الگوریتم ها یک کار مشخص را در زمان و با توان مصرفی متفاوتی انجام میدهند.
الگوریم باورسازیِ ما انسانها هم میتواند هر بار بهینه تر شود. و این یعنی تکامل ما در ساخت باور هر بار بهتر میشود و در نتیجه زمان رسیدن به خواستههایمان هم هر بار کمتر میشود!
زمان نوشتن کدهای یک برنامه ممکن است ما ده خط کد را بنویسیم تا به یک نتیجه خاص برسیم. اما در آینده با درک بهتر قانون برنامهنویسی، بتوانیم با تغییر کدها، همان نتیجه را بجای ده خط کد، با سه خط کدنویسی از برنامه بگیریم و این یعنی سرعت پردازش بیشتر میشود.
✔ خطاهای کدنویسی همان ترمزهای ذهنی ما هستند و تا زمانی که رفع نشوند برنامه، خروجی مناسبی را به ما نمیدهد. نکته جالب داستان این است که بیشتر خطاها به هم متصل هستند، درست شبیه باورهای مخرب ذهن ما.
در زبان برنامهنویسی، خطاهایی هستند که حتی سیستم هم نشان نمیدهد ولی وجود دارند و باعث میشود برنامه اجرا نشود. این خطاها همان ترمز های مخفی ما در باورهایمان هستند که هستند اما ما آنها را نمیبینیم!
در برنامه نویسی رفع این خطاها بسیار زمانبر است و لازم است آنقدر در برنامه نویسی حرفهای شده باشید تا بتوانید با یک نگاه، مشکل و خطا را پیدا کنید.
خلاصهی آنچه که گفتیم، معادلسازی های زیر میشود:
برنامه = زندگی دلخواه ما
کد = باور
سیستم = ذهن
الگوریتم = طی کردن تکامل
خطا = ترمز
قانون = قانون
قانونِ زبانهای برنامهنویسی را افراد زیادی درک کردهاند و به کمک این زبانها، برنامه های دلخواهشان را تولید می کنند. اما قانون اصلی کائنات را کمتر کسی درک کرده است و از آن در زندگیاش استفاده میکند!
همهی ما در مورد قانون جذب شنیدهایم، اما هیچ درکی درباره آن نداریم و این عدم درک، یعنی به این قانون و درستیِ آن آنچنان که باید ایمان نداریم. ایمانی که منجر به عمل شود و از آن به نفع زندگیِ خودمان استفاده کنیم.
خداوند به همهی ما کمک کند تا بتوانیم به خداوند و قوانینش ایمان بیاوریم. ایمانی که قدرت عمل کردن بدهد. بیایید کدنویسی ذهنمان را شروع کنیم و تا زمانی که به خروجی دلخواه نرسیدهایم، نا اُمید نشویم.
امیر طبسی _ انسان توحیدی
1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
بسیار عالی توصیح دادید کد نویسی زندگی مون رو بنویسیم و دکمه اجرا رو بزنیم
الهی صدهزار مرتبه شکرت که خلق زندگیمون در دستان خودمون هستش و این یعنی با داشتن اختیار و اراده میتونیم هر جوری که میخوایم زندگی کنیم با درک قوانین الهی و عمل به آن